سیاه مشق

  • ورود 

هر حرکتی، باید تحت ولایت باشد.

28 بهمن 1391 توسط قلم

 

سخنران اخیر مقام معظم رهبری دامت برکاته، علاوه بر روشن گری و بیان موضع صحیح اسلامی و رهبری نسبت به برخی جریانات و به اصطلاح آقا، بداخلاقی ها، بیانگر نکته ی بسیار مهم و حائز اهمیتی است. این نکته، همان است که انسان را بهشتی و جهنمی می کند. و همان است که حق و باطل را جدا می کند.
اگر چه که انسان، از برخی رفتارها ناراحت می شود و صحیح نیست و اشتباه است، اما هر عکس العملی با توجه به اینکه ما همگی تحت نظام اسلامی و حکومت اسلامی هستیم، باید تحت این نکته باشد. باید در تک تک رفتارهایمان، دیدی وسیع داشته باشیم. چه مسئولین نظام با هم، و چه ما نسبت به مسئولین و دیگران.

مقام معظم رهبری دامت برکاته فرمودند:

« وقتى ما همه با هم برادريم، وقتى دشمن مشترك جلوى روى ما هست، وقتى توطئه را مى‌بينيم، چه كار بايد بكنيم؟ تا امروز مسئولين در مقابل توطئه‌هاى دشمن هميشه كنار هم ايستاده‌اند، حالا هم بايد همين جور باشد، هميشه هم بايد همين جور باشد.»

و نکته مهمی که از بیانات معظم اله استفاده می شود، همان نقطه تمییز حق از باطل و تکلیف و وظیفه، بحث ولایت پذیری است. هر کس بخواهد هر رفتاری را سرکوب کند با هر نوع سرکوبی، این مورد پذیرش و تایید نیست.
مقام معظم رهبری دامت برکاته فرمودند این کارها را نکنید. خشم و احساساتتان را برای موقع لازم نگه دارید.

زمانی که آقا دستور بدهند، باید اقدام کرد. تا قبل از آن باید هر موضعی که رهبر جامعه فرمودند، داشت:

«اين را من صريح بگويم. اين كارهائى كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. آن كارهائى كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كسانى كه ميتوانند جلوى اين چيزها را بگيرند، تذكر داده‌ام. آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، اگر واقعاً حزب‌اللَّهى و مؤمنند، خب نكنند. مى‌بينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادن‌ها كارى از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد.»

آقا فرمودند. ما نیز تبیین کردیم و برجسته اش کردیم. حالا ببینیم چه می کنیم.
خود را خواهیم سنجید با ولایت پذیری و حزب اللهیمان. بسم الله.


متن کامل بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان.

 

 نظر دهید »

چه زمانی بیاموزیم؟ در چه سنّی؟

22 آذر 1391 توسط قلم

جوانی سنی است که بیشتر باید آموخت. یکی از علت هایش، اثری است که از این آموختن برجا می ماند گویا که این اثر از بین رفتنی نیست:

رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : مَن تَعَلَّمَ فى شَبابِهِ كانَ بِمَنزِلَةِ الرَّسمِ فى الحَجَرِ ، ومَن تَعَلَّمَ وهُو كبيرٌ كانَ بمَنزِلَةِ الكِتابِ علي وَجهِ الماءِ . [1]
هر كه در جوانى دانش آموزد علم او همچون نقشى است كه بر سنگ حكّ شود ، و هر كه در بزرگسالى بياموزد كارش همچون نوشتن بر روى آب است .

همچنین کلام پیامبر صلی الله علیه و آله علم اموزی در جوانی را بسیار دارای اهمیت می کنند. چرا که علم و دانش در جوانی به انسان داده می شود:

رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : ما بَعَثَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّا إلاّ و هُوَ شابٌّ و لا اُوتِيَ عالِمٌ عِلما إلاّ وَ هُوَ شابٌّ .[2]
خداوند عزّ و جلّ ، هيچ پيامبرى را جز در جوانى، مبعوث نكرد، و به هيچ دانشمندى، جز در جوانى، دانش عطا نشد.

و کلام بسیار زیبایی که همیشه جلوی چشم جوانان باید باشد. یا باید دانشمند بود. یا در حال دانش آموختن :

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : لَستُ اُحِبُّ أن أرى الشّابَّ مِنكُم إلاّ غاديا في حالَينِ : إمّا عالِما أو مُتَعَلِّما ، فإن لَم يَفعَلْ فَرَّطَ ، فإن فَرَّطَ ضَيَّعَ ، و إنْ ضَيَّعَ أثِمَ ، و إن أثِمَ سَكَنَ النارَ و الذي بَعَثَ مُحمّدا بِالحَقِّ .[3]
دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببينم : دانشمند يا دانش آموز ؛ زيرا اگر چنين نباشد كوتاهى كرده و چون كوتاهى كند ، ضايع گشته و چون ضايع گردد ، گنهكار باشد و چون گنهكار باشد ، سوگند به آن كه محمّد را بحقّ برانگيخت ، در آتش جاى گيرد …

فرصت را از دست ندهیم که « شَيئانِ لا يَعرِفُ فَضلَهُما إلاّ مَن فَقَدَهُما : الشَّبابُ، وَ العافِيَةُ . »[4]

ارزش دو چيز را جز آنان كه آنها را از دست دهند ، نمى شناسند : جوانى و آرامش .


————————————-

[1] بحار الأنوار : ١/٢٢٢/٦ .

[2] میزان الحکمه، ج5، ص 461 به نقل از فردوس الأخبار : ٤/٣٧٢/٦٦١١ .

[3] الأمالي للطوسي : ٣٠٣/٦٠٤ .

[4]غرر الحكم : ٥٧٦٤ .

 5 نظر

آیا صلاحیت نوشتن در فضای مجازی را داریم؟

12 آذر 1391 توسط قلم

اخیرا برخی  افراد، به محض اینکه کسی را برای شنیدن حرف های خود نمی یابند، یا دچار مشکل و سرگردانی ای می شوند، به جای پناه بردن به حضرات معصومین و درد و دل کردن با آنان و استفاده از زمان سحر و فرصت مناجات با خدا، به دنیای مجازی نت پناه می آورند و شروع می کنند به نوشتن. و دچار چه آسیب های جدی ای می شوند بماند.

اما آن چیزی که در این جا و با نظرات شما-اگر لطف بفرمایید- می خواهیم بررسی کنیم این است که چه کسانی صلاحیت نوشتن در فضای مجازی را دارند و چطور باید در فضای مجازی نوشت. تا به حال به این دو مطلب فکر کرده اید؟

 

انجام هر کاری مستلزم دانستن الفبای اولیه برای ورود در آن کار هست که این الفبا باید آموخته شود.

طرز برخورد با مخاطبین. سبک ها و قالب های نگارش. محتواهایی که قابلیت انتشار دارند ، داشتن چارچوب برای حضور در این فضا و رعایت آن ها جهت حفظ دین و تقوا و معنویت روحی انسان و غیره و غیره…که خیلی از ماها حتی الفبای حضور در نت رو هم نداریم و نمی دانیم هم که باید بیاموزیم…

اما هدف دار بودن ، مهم تر از هر چیزی است.

رسول اکرم (صلی الله علیه و اله): اَجوَدُکُم مِن بَعدی رَجُلٌ عَلِمَ عِلماً فَنَشَرَ عِلمَهُ؛
بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکند.
محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح13825

و می توان این طور برداشت کرد که آنچه که در آن زمینه علم داریم رو به نشر بگذاریم…همراه با استنادهایی که نشان از علمی حرف زدن ما باشد.

اما اگر قصد نشر نداریم، دانشی بیاموزیم…که گاها ، فضاهایی برای آموختن دانش، بهتر از نت نیز وجود دارد.

 

 

 1 نظر

عناصر محتوایی حرکت امام حسین سلام الله علیه3

02 آذر 1391 توسط قلم

چقدر این عنصر سوم دل نشین و زیباست و برای ما راهگشا.

بدون کلام و شرحی، دعوتتان می کنم که بخوانید و خود بیاندیشید و شرح دل بر کلام نورانی مقام معظم رهبری دامت برکاته بزنید که فرمودند:

«عنصر سوم، عاطفه است؛ يعني هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه يک نقش تعيين‏ کننده ‏اي ايجاد کرده است، که باعث شد مرزي بين جريان عاشورايي و جريان شيعي با جريان‏ هاي ديگر پيدا شود. حادثه‏ ي عاشورا، خشک و صرفاً استدلالي نيست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گريه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظيمي است؛ لذا ما را امر مي‏ کنند به گريستن، گرياندن و حادثه را تشريح کردن. زينب کبري (سلام‏ اللَّه‏ عليها) در کوفه و شام منطقي حرف مي‏ زند، اما مرثيه مي‏ خواند؛ امام سجاد بر روي منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموي مي‏ کوبد، اما مرثيه مي‏ خواند. اين مرثيه‏ خواني تا امروز ادامه دارد و بايد تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضاي عاطفي و در فضاي عشق و محبت است که مي‏ توان خيلي از حقايق را فهميد، که در خارج از اين فضاها نمي‏ توان فهميد. اين سه عنصر، سه عنصر اصليِ تشکيل‏ دهنده‏ ي حرکت عاشورايي حسين‏ بن‏ علي (ارواحنافداه) است که يک کتاب حرف است و گوشه‏ اي از مسائل عاشوراي حسيني است؛ اما همين يک گوشه براي ما درس‏هاي فراواني دارد.»[1]

——————-

[1] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانه‏ ى ماه محرم، 1384/11/05

 4 نظر

عناصر محتوایی حرکت امام حسین سلام الله علیه1

29 آبان 1391 توسط قلم

 

در بیانات روشنگر و عالمانه مقام معظم رهبری دامت برکاته به سه عنصر مهم در حرکت مهم تاریخی و فرهنگ ساز عاشورا اشاره شده است که به جهت اهمیت و نشر این سه عنصر، عین بیانات معظم الله را در سه پست(هر پست، یک عنصر) خدمت شما تقدیم می داریم.

ایشان می فرمایند:

« عاشورا يک حادثه‏ ي تاريخيِ صرف نبود؛ عاشورا يک فرهنگ، يک جريان مستمر و يک سرمشق دائمي براي امت اسلام بود. حضرت ابي‏ عبداللَّه (عليه ‏السّلام) با اين حرکت - که در زمان خود داراي توجيه عقلاني و منطقي کاملاً روشني بود - يک سرمشق را براي امت اسلامي نوشت و گذاشت. اين سرمشق فقط شهيد شدن هم نيست؛ يک چيزِ مرکب و پيچيده و بسيار عميق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابي‏ عبداللَّه (عليه‏ السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.

عنصر منطق و عقل در اين حرکت، در بيانات آن بزرگوار متجلي است؛ قبل از شروع اين حرکت، از هنگام حضور در مدينه تا روز شهادت. جمله، جمله‏ ي اين بيانات نوراني، بيان‏ کننده‏ ي يک منطق مستحکم است. خلاصه‏ ي اين منطق هم اين است که وقتي شرايط وجود داشت و متناسب بود، وظيفه ‏ي مسلمان، «اقدام» است؛ اين اقدام خطر داشته باشد در عالي‏ترين مراحل، يا نداشته باشد. خطرِ بالاترين، آن است که انسان جان خود و عزيزان و نواميس نزديک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به ميدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اينها چيزهايي است که از بس تکرار شده، براي ما عادي شده، در حالي که هر يک از اين کلمات، تکان ‏دهنده است. بنابراين، حتي اگر خطر در اين حد هم وجود داشته باشد، وقتي شرايط براي اقدام متناسبِ با اين خطر وجود دارد، انسان بايد اقدام کند و دنيا نبايد جلوي انسان را بگيرد؛ ملاحظه‏ کاري و محافظه ‏کاري نبايد مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافيتِ جسماني نبايد مانع راهِ انسان شود؛ انسان بايد حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ايمان و اسلام او بر جا نيست. «انّ رسول‏ اللَّه (صلّي ‏اللَّه‏ عليه ‏وآله) قال: من رأي سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم يغيّر عليه بفعل و لاقول کان حقّا علي ‏اللَّه ان يدخله مدخله»؛ منطق، اين است. وقتي اساس دين در خطر است، اگر شما در مقابل اين حادثه ‏ي فزيع، با قول و فعل وارد نشويد، حقِ علي‏ اللَّه است که انسان بي‏ مسؤوليت و بي ‏تعهد را با همان وضعيتي که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را با آن روبه ‏رو مي‏ کند، مواجه کند.

حسين ‏بن‏ علي (عليه‏ السّلام) در خلال بيانات گوناگون - در مکه و مدينه و در بخش‏ هاي مختلف راه، و در وصيت به محمد بن ‏حنفيه اين وظيفه را تبيين کرده و آن را بيان فرموده است. حسين‏ بن‏ علي (عليه‏ السلام) عاقبتِ اين کار را مي‏ دانست؛ نبايد تصور کرد که حضرت براي رسيدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و براي آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هيچ لزومي ندارد که يک نگاه روشنفکرانه ما را به اين‏جا بکشاند. نخير، عاقبت اين راه هم بر حسب محاسبات دقيق براي امام حسين (عليه‏ السّلام) با روشن‏ بيني امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما «مسأله» آن‏قدر اهميت دارد که وقتي شخصي با نفاستِ جان حسين ‏بن‏ علي (عليه ‏السّلام) در مقابل اين مسأله قرار مي‏ گيرد، بايد جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به ميدان ببرد؛ اين براي مسلمان‏ ها تا روز قيامت درس است و اين درس عمل هم شده است و فقط اين‏طور نبوده که درسي براي سرمشق دادن روي تخته ‏ي سياه بنويسند، که بعد هم پاک بشود؛ نه، اين با رنگ الهي در پيشاني تاريخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز.»[1]

—————————-
‏‏[1] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانه‏ ى ماه محرم، 1384/11/05    

 1 نظر

عالم عامل، عارف است.

27 شهریور 1391 توسط قلم

عالم عامل، عارف است. این بیان را در برخی سخنرانی های علما شنیده بودم و آن طور که بنده برداشت می کنم، توجهشان به عمق این کلمات است. عالم. عامل. عارف. 

ابتدا باید بدانیم که فرد عارف را چه کسی می دانیم؟ به ویژگی های مصداقی عرفا اشاره نمی کنم بلکه عارف ، با توجه به معنای واژه ای اش، فردی است که شناخت داشته باشد. عارف بالله که می گویند یعنی شناخت خداوند. و شناخت و معرفت الهی است که عارف را دارای مقامات می کند. پس برای اثبات این مدعا که عالم عامل، عارف است، باید اثبات کنیم که عالم عامل است که به درجه ای از شناخت خداوند رسیده است.
برای اثبات این بیان، ابتدا باید معنای عالم را بررسی کنیم. و همه چیز در همین بررسی معنای عالم است. این بررسی فقط از روایات بیان می شود تا شکی در آن نباشد و این طور باشد که سر کلاس درس اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نشسته ایم. پاسخ به دو سوال در این جا کمک کننده ماست.

- عالم، در کلام معصومین چه کسی است؟
1. عالم كسى است كه دانش او وى را به پارسايى و پرهيزگارى و دل بركندن از دنياى فانى و شيفتگى به بهشت فرا خواند [1]
2. عالم كسى است كه به علم عمل كند، هر چند كم عمل باشد.[2]

- ثمره علم، چه چیزی است؟ 
وقتی ثمره علم مشخص شود، می توان فهمید که آیا عالم، عارف بالله می تواند باشد یا خیر.
ثمرات علم در کلام معصومین این چنین بیان شده است:
1. علم ، عمل را در پی خود صدا می زند و در پی دارد. [3]
2. علم، عبادت را در پی دارد.[4] عبادت به معنای عام آن که اطاعت از حق و هدف از خلقت بیان شده است.
3. علم، اخلاص در عمل را در پی دارد. [5]
با این بیانات درر بار معصومین علیهم السلام، صحت این جمله که عالم عامل، عار ف است واضح می شود. حتی نیازی به لفظ عامل هم نبود، چه اینکه عالم واقعی، عامل هم هست. زیرا علم ، عمل را طلب می کند.

اما چگونگی تطبیق آیه انما یخش الله من عباده العلماء، اگر چه که این آیه نیز در روایات بیان شده است و منظور را بیان کرده اند، اما با این روایات نیز می توان آیه را بیان کرد به این صورت که : 

یکی از مقامات و نتایجی که شناخت خداوند در پی دارد، شناخت و درک و فهم فقر ذاتی انسان و و شناخت عظمت خداوند تبارک و تعالی است که منجر به خشیت و تواضع می شود. و این جا شاهد مثال آیه شریفه ای است که بیان فرموده اند: انما یخشی الله. نتیجه شناخت خداوند، درک عظمت خدا و در نتیجه خشیت خداوند است. و این خشیت را کسی ندارد جز علما. من عباده العلماء. 
پس، عالمی که حقیقتا عالم باشد(اهل عمل)، عارف بالله است.
اگر چه که مصادیق علما در طول تاریخ مختلف بوده ولی همه آن ها نقطه اشتراکشان در همین بیان است. اگر نبود، عالم نبودند و عارف نبودند. بنابراین بیشتر خصوصیات نیک اخلاقی در علما یکسان است. زیرا سر منشأ آن ها یکسان است. منشأ خداست. فضل خدا. لطف خدا. صفات نیکو که الهام شده به انسان [6]است و فطری انسان است.
عالم به دل و جان می بیند. همان بیانی که در مورد عرفا بسیار می گویند که عارف به دل و جان می بیند.قال امیرالمومنین علی عليه السلام : العالِمُ يَنظُرُ بِقَلبِهِ و خاطِرِهِ . عالم با دل و جانِ خود نگاه مى كند [7]

 

————————————-

[1] امام علی علیه السلام می فرمایند: إنَّما العالِمُ مَن دَعاهُ عِلمُهُ إلَى الوَرَع وَ التُّقى، وَ الزُّهدِ في عالَمِ الفَناءِ، و التَّوَلُّهِ بِجَنَّةِ المَأوى. غرر الحكم : ٣٩١٠.
[2] قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ألا وَ إنَّ العالِمَ مَن يَعمَلُ بِالعِلمِ و إن كانَ قَليلَ العَمَلِ . ثواب الأعمال : ٣٤٦.
[3] رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنَّ العِلمَ يَهتِفُ بِالعَمَلِ ، فإن أجابَهُ وَ إلاّ ارتَحَلَ . علم، عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى ماند و گر نه مى رود. عوالي اللآلي : ٤/٦٦/٢٦ ؛ الإمامُ عليٌّ عليه السلام : ثَمَرَةُ العِلمِ العَمَلُ بِهِ ميوه دانش، به كار بستن آن است. الترغيب و الترهيب : ١/١٢٧/١٦.
[4] قال امیرالمومنین علی علیه السلام : ثَمَرَةُ العِلمِ العِبادَةُ  ميوه دانش، پرستش است غرر الحكم : ٤٦٠٠.
[5] قال امیرالمومنین علی علیه السلام : ثَمَرَةُ العِلمِ إخلاصُ العَمَلِ .ميوه دانش، خالص گردانيدن عمل [براى خدا ]است. غرر الحكم : ٤٦٤٢.
[6] فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا(الشمس/8) سپس پليدکاري و پرهيزگاري‏اش را به آن الهام کرد
[7] غرر الحكم : ١٢٤١.

 

 2 نظر

محبوب ترین دوستانم باشید

23 شهریور 1391 توسط قلم


تا به حال، وقت گذاشته اید که روی یک جمله، ساعتی بیاندیشید؟ یک ساعت فقط. که بشویم مصداق اندیشیدن یک ساعته ای که برتر از هفتاد سال عبادت است. یک ساعت بیاندیشیم روی جمله ای حکمت آمیز و در سایه این اندیشه ای که خداوند، به آن برکت و نور می دهد، اعمالی انجام دهیم که اگر این اندیشه نبود، بعد از هفتاد سال هم شاید با این نوع نیت ، این عمل را انجام نمی دادیم.

اگر کمی در این اندیشه بودیم که امام صادق علیه السلام فرمودند، چه نتایج رفتاری ای برایمان می داشت؟

امام صادق عليه‏السلام : اَحَبُّ إخواني إلَىَّ مَن أهدى إلَىَّ عُيوُبي ؛

امام صادق عليه‏السلام :محبوب‏ترين برادرم كسى است كه عيب‏هايم را به من هديه كند.

تحف العقول ، ص 366 .

کسی که عیب هایم را … این یعنی من سراپا عیب هستم. و هر مرحله و درجه ای که رشد می کنم، نسبت به درجه بالاتر ، باز هم نقصی و عیبی دارم که جا دارد برطرف شود.

کس دیگری به من هدیه دهد. این یعنی من خودم نمی توانم به تمام عیوب خود واقف شود و نیاز دارم به لطف دیگران که مرا آگاه سازند. و چقدر خوب است کسی که مرا به این آگاه کند تا بتوانم بهتر شوم.

به من هدیه دهد. این یعنی گفتن عیب هایم نه برای او حالت سرزنش باید داشته باشد و تحقیر کننده و نه من باید این برداشت تحقیر شدن و سرزنش شدن را داشته باشم. هدیه است. انسان از هدیه خوشحال می شود. هدیه ایست که او را در راه الهی کمک کار است. چقدر زیباست چنین هدیه ای. چرا این هدیه را نپذیرم و رد کنم. می پذیرم.

محبوب ترین برادرانم. این ثمره چنین بینش و تفکری است. کسی که این باور را داشته باشد که دوستان و برادرانش به او هدیه ای می دهند و وقتی هدیه را می گیرد می بیند که نواقص و عیوبش است و به او می گویند که این قسمت ها را خوب است برطرف کنی و … و کمک کار او در مسیر رشد هستند، مسلم است که من از چنین فردی خوشحال شده و او را بواسطه کمکی که به من می کند ، دوست تر می دارم.

و خداوند، بهترین دوستان است زیرا در قرآن عیوب کلی ما انسان ها را گفته و به ما این تذکر را داده که بنده من، عجول و حریص و بداخلاق و غیره نباش.

 

 5 نظر

بیان ساده دعای روز اول ماه مبارک رمضان

31 تیر 1391 توسط قلم

دعای روز اول: [1]

اَللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيامى فيهِ صِيامَ الصّآئِمينَ، وَقِيامى فيهِ قيامَ الْقآئِمينَ
خدايا قرار ده روزه ام را در اين ماه روزه روزه داران واقعى و شب زنده داريم را نيز همانند شب زنده داران

، وَنَبِّهْنى فيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلينَ، وَهَبْ لى جُرْمى فيهِ يا اِلـهَ الْعالَمينَ
و بيدارم كن در آن از خواب بيخبران و جنايتم را بر من ببخش اى معبود جهانيان

، وَاعْفُ عَنّى يا عافِياً عَنِ الْمُجْرِمينَ
و درگذر از من اى درگذرنده از جنايتكاران

در روز اول طبق این دعا، چه می خواهیم؟


وقتی انسانی راهی را قدم می گذارد، هم برای ابتدای راه پیش بینی می کند و هم آینده نگری و پایان راه و مسیر را در نظر دارد.

برای ابتدای راهمان می خواهیم که خداوند از گناهان ما درگذرد. واعف عنی.. و قبول داریم که ما مجرم هستیم. خود قبولی گناه، یه نوع پشیمانی و عذرخواهی به درگاه خداوند است. هب لی جرمی.. به برکت بخشش های ماه مبارک ما هم می خواهیم که جرم هایی که مرتکب شده ایم را بر ما ببخشاید.

برای کل راهمان دعا می کنیم که خداوندا روزه هایم را روزه ی واقعی قرار ده. صیامی ، صیام الصائمین. نه روزه ی تشنگی و گرسنگی. بلکه روزه ی واقعی قرار بده. و قیام هایم را قیام واقعی. شب زنده داری، این یعنی خدایا، توفیق شب بیداری هم به من بده. هم توفیقش را بده و هم این شب بیداری را شب بیداری واقعی قرار بده.

برای طول راه چه دعایی می کنیم؟ اینکه مرا از خواب غفلت بیدار کن. وَنَبِّهْنى فيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلين .

در این دعا، بیداری از غفلت(وَنَبِّهْنى فيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلين) بعد از بیداری و قیام لیل( قِيامى فيهِ قيامَ الْقآئِمينَ) آمده است. شاید باید شب زنده داری کنیم تا خداوند ما را از خواب غفلت بیدار نگه دارد.


—————–
[1] ادعیه هر روز ماه مبارک از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله روایت شده است. :ابن عباس عن النبي صلی الله علیه و اله تقول في اليوم الأول اللهم اجعل صيامي فيه صيام الصائمين و هب لي جرمي فيه يا إله العالمين و اعف عني يا عافيا عن المجرمين …..ابراهيم بن على عاملى كفعمى، المصباح، يك جلد، انتشارات رضى قم، 1405 هجرى قمرى؛ ص 613

 

 نظر دهید »

خود نگهداری

30 بهمن 1390 توسط قلم

یه نکته جالبی رو می خوام براتون بگم که تو ذهن خیلی هامون اشتباه یا بهتر بگم درست و دقیق جا نیافتاده. شاید اگه ما حواسمون به این نکته باشه راه تهذیب نفس برامون خیلی باز تر و راحت تر بشه و البته یادمون نره که توکل به خداوند متعال رو هیجوقت فراموش نکنیم.

و اما اون نکته : معنی تقوا چیه؟ خیلی ها تقوا رو به پرهیزگاری ترجمه کردن. ولی خب من به استناد از کتاب ده گفتار استاد مطهری معنای اون رو  « خود نگهداری » می گم.  بعضی وقت ها  فکر می کردم که ادم چرا باید مثلا فلان کار رو نکنه چون ممکنه نتونه جلوی خودش رو بگیره و به گناه الوده بشه. همیشه دوست داشتم ریسک کنم و اون کار رو انجام بدم و خودم رو بسنجم ببینم ایا می تونم جلوی خودم رو بگیرم و گناه نکنم یا نه؟ و اون جاست که باافتخار می تونم به خدا بگم: خدایا من می تونستم ولی انجام ندادم. اما وقتی نرم سمت کاری، توانستنی نیست که بعد از اون افتخاری هم بتونم بکنم و سر بالا بگیرم جلوی خدا که اره خدایا، من این گناه رو انجام ندادم. یکی نیست به من نادان بگه : هنر نکردی که انجام ندادی، تو موقعیت گناه رو نداشتی و انجام ندادی. اگه موقعیتش بود و خودت رو نگه می داشتی و کف نفس می کردی و از خودت صیانت می کردی به خاطر خدا و تقوا داشتی این هنره. واین دقیقا همون نکته ای یه که من می خوام بگم. تقوا یعنی نه اینکه بترسی و جلو نری و از محیط گناه دور باشی. این تقوی، تقوای ضعفه به تعبیر شهید مطهری یا همون تقوای منفی اما اصل تقوا به این معناست که:

در روح خود حالتی رو پیش بیاری که به تو  مصونیت روحی و اخلاقی می ده که اگه فرضا در محیطی قرار بگیره که وسایل و موجبات گناه فراهم باشه، آن حالت و ملکه روحی او را حفظ می کنه و مانع از آلودگی می شه. و این هنره و می شه تقوای قوت یا همون تقوای مثبت.

پروردگارا، چنان ما را تربیت کن که متقی به معنای واقعی شویم… آمین

 5 نظر

حد و مرز

12 بهمن 1390 توسط قلم

هر چیزی حد و مرزی داره.  اگه مثلا آب رو بخوای تو لیوان بریزی، اون لیوان می شه حد و مرزش. دوستی هم که همواره با احساس قلبی و محبت همراهه تو قلب آدم ها جای داره و قلب هم که نامحدوده. پس این قلب ما حد و مرزی برای دوستیمون نداره و ما خودمون باید برای دوستی هامون چارچوب و حد و مرز بزاریم و حد مرزش همونیه که امام صادق فرمودند 1: ظاهر و باطنش با تو یکی باشه. وقتی ادم با دوستش یکرنگ بشه اون رو خودش می بینه و عیبش رو عیب خود و آبروش رو آبروی خودش می دونه. وقتی دوستش رو خودش بدونه هر کاری که از دستش بیاد برای خودش می کنه و یعنی برای دوستش و تو گرفتاری ها رها نمی کنه. اما نکته جالبش تو مقام و منصبه که آیا منی که فلان مقام رو گرفتم دیگه می یام با یه کارگری که دوستم بوده رابطه داشته باشم؟ یا اون رو خاک پای خودم حساب می کنم که اگه این طوری باشم بدبخت ترین آدم هام….

الإمامُ الصّادقُ عليه ‏السلام :

لا تَكونُ الصَّداقَةُ إلاّ بِحُدُودِها ، فَمَن كانَت فيهِ هذهِ الحُدودُ أو شَيءٌ مِنهُ ، وإلاّ فلا تَنسِبْهُ إلى شَيءٍ مِن الصَّداقَةِ ، فَأوَّلُها : أن تكونَ سَرِيرَتُهُ‏ وعَلانِيَتُهُ لكَ واحِدَةً ،والثانيةُ :أن يَرى زَينَكَ زَينَهُ ، وشَينَكَ شَينَهُ ، والثالثةُ : أن لا تُغَيِّرَهُ علَيكَ وِلايَةٌ ولا مالٌ ، والرابعةُ : لا يَمنَعُكَ شَيئا تَنالُهُ مَقدُرَتُهُ ، والخامسةُ وهي تَجمَعُ‏هذهِ الخِصالَ : أن لا يُسلِمَكَ عِندَ النَّكَباتِ .

امام صادق عليه ‏السلام :
دوستى مرزهايى دارد كه هركس همه يا برخى از آنها را داشته باشد ، دوست است وگرنه او را اصلاً دوست مشمار : نخست اين كه ظاهر و باطنش با تو يكى باشد ؛ دوم اين كه آبروى تو را آبروى خودش داند و عيب و بی‏آبرويى تو را عيب و بى‏آبرويى خودش ؛ سوم اين كه مال و منصب او را نسبت به تو عوض نكند ؛ چهارم اين كه هر كمكى از دستش برمى ‏آيد از تو دريغ نكند و پنجم، كه در بردارنده همه اين خصلتهاست، اين كه در هنگام گرفتاريها تو را تنها نگذارد

دقت کنیم روی صفات دیگه.  اگه دیدی که تو سختی و گرفتاری ها، کسی  هستی که دوستت رو تنها نمی ذاری، می شه یه کم به خودمون امید داشته باشیم که شاید بتوانیم دوست شویم. اما آیا دوست خدا شدن، هم به این صورت هست؟ زمانی که ابراهیم خلیل شد و مقام دوستی خداوند را دارا شد، دارای چه صفاتی بود؟


پروردگارا، دوستانم را در کنف حمایت و عزت و تایید خود قرار ده …آمین

 نظر دهید »

میوه ی خوشمزه

06 بهمن 1390 توسط قلم

مطلب قبلی گفتم که شادی و خوشحالی ما باید در چه اموری باشه. حالا می خوای بدونی که اگه چی رو داشته باشی می تونی شاداب باشی و اگه چی رو نداشته باشی خودت رو هم بکشی شاداب نمی تونی باشه؟ می خوای بدونی که ریشه ی شادی تو چیه؟ می خوای بدونی اگه میوه ی شادی رو بخوای بخوری و ازش لذت ببری باید چه بذری بکاری و این میوه رو از رو شاخه ی چه درختی بکنی؟ یا زیر سایه ی اون درخت بنشینی تا قانون جاذبه این میوه رو بندازه تو دامنت.


امام علی علیه السلام جواب من و تو رو می ده:

أصلُ العَقلِ القُدرَةُ ، وثَمَرَتُها السُّرورُ

ريشه خرد توانمندى است و ميوه آن شادى .


یعنی من انسان توانمند تر از اونی هستم که گمان می کنم . باید خودم رو توانمند بدونم تو مسائل. این رو یکی از دوستام همیشه به من می گفت که خودت باید مسائلت رو حل کنی. حالا من ِ توانمند این قدرت و توانمندیم رو رو چی باید سوار کنم؟ رو چی باید سرمایه گذاری کنم؟ اگر به توانمندی که باورش دارم، آب خرد بدهم، این درخت رشد می کند و اگر آب  و نور الاهی و کود بدهم و علف هرزهایی که همه جا رشد می کنهد را،  بچینم، اون وقت هست  که ثمره می دهد و من می توانم بهره ببرم. ثمرش چیه حالا؟ شادی. جالبه که از توانمندی و خرد و عقلت استفاده می کنی برای اینکه میوه ی شادی رو بخوری؟ یعنی شاداب باشی؟ مگه این سرور و شادابی چه فایده ای برای انسان داره؟ چه نفعی به انسان می رسونه؟ اصلا مگه مهمه ما آدم ها شاد باشیم؟؟!!!!!

پی نوشت: قابل توجه اون دسته آدم هایی که می گن شماها همش اهل گریه هستید. این همه بافدیم و خوندیم که به ثمره ی شادی برسیم…

 4 نظر

یا زهرا

01 بهمن 1390 توسط قلم

امشب ، شب شهادت است.

خدایا روزی ام را شکر. الحمد لله.

شما هم گوش کنین. این رو در وبلاگی دیدم. حتما گوش کنین.

یا زهرا

یا زهرا بگو و دانلود کن

التماس دعا

 2 نظر

کتاب علی

27 دی 1390 توسط قلم

در پست قبلی حدیثی نوشته بودم که در کتاب علی امده بود: وَجَدنا فی کتاب علیٍ حالا می خوام بگم کتاب علی چیست؟

کهن‌ترین مجموعۀ حدیثی، بلکه اوّلین تألیف نگاشته شده در جهان اسلام کتاب علی (علیه ‌السلام) است که مولای متقیان حضرت علی ‌بن ‌ابی‌طالب (علیه ‌السلام) به خامۀ مبارک خود نگاشتند. از این مجموعه در روایتهای گوناگون به نام «کتاب علی» یا «جامعه» یاد شده و خصوصیات ذیل در توصیف آن بیان شده است:

1ـ کتاب علی (علیه ‌السلام) مجموعه‌ای گردآمده از احادیث به املای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان احکام دین و تفسیر آیات توسط آن حضرت است.

2ـ این کتاب به شکل طومار و بالغ بر هفتاد ذراع بوده است.

3ـ در این کتاب کلیۀ احکام فقهی از طهارت تا دیات آمده و به جزئی‌ترین فروع اشاره شده است.

4ـ در این کتاب افزون بر مطالب فقهی، اصول معارف و اخلاق آمده و نیز گویای اخبار ملاحم و فتن بوده است.

5ـ ائمۀ اطهار (علیهم السلام) از احکام این کتاب تبعیت نموده و از آن پیشی نمی‌گیرند و آن را نسخ نمی‌کنند.

6ـ کتاب علی (علیه ‌السلام) در نزد جانشینان او یکی پس از دیگری بوده است، چنان‌که روایات حاکی از وجود آن در نزد امام سجاد، امام جعفرصادق و امام موسی کاظم (علیهم السلام) موجود است.

 2 نظر

خیر دنیا و آخرت

19 دی 1390 توسط قلم

در وسائل الشیعه، چاپ قدیم 20 جلدی، کتاب الجهاد که تتمه ی کتاب امر به معروف و نهی از منکر است بحثی را باز کرده اند به نام ابواب جهاد نفس. در باب 16 روایت اول مشکل گشای بسیاری از ناراحتی های روحی است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: وَجَدنا فی کتاب علیٍ انّ رسول الله قال علی منبره: و الذی لا اله الا هو(قسم به ان کس که غیر از او کسی نیست) ما اعطی مؤمن قطّ خیر الدنیا و الاخره(اعطا نشده است به هیچ مؤمنی خیر دنیا و آخرت) الاّ بِحُسن ظنّه بالله. (اولین عاملی که موجب شده است خیر دنیا و آخرت به یک مؤمن داده شود به برکت حسن ظن به خداست. این اولین ظهور کرم خداست.) و رجائه له (و امیدی که به خدا بست؛ اصلا رجا میوه ی حسن ظن است. هر کس که ظنش به خدای متعال نیکو شد امید به او می بندد، دل به او می بندد.) و بحسن خلقه (عامل سومی که موجب می شود خیر دنیا و آخرت شامل حال کسی بشود، به خاطر خوش اخلاقی اش است. حسن خلق هم میوه ی حسن ظن است) والکفِّ عن اغتیاب المؤمنین (کف یعنی باز داشتن: و باز بدارید از اینکه غیبت مؤمنی را بکنید)  وسائل، ج11، ص181.

پس تا به حال 4 عامل را فرمودند:

1. حسن ظن بالله   2. امید بالله   3. حسن خلق با خَلق خدا    4. اجتناب از غیبت

ادامه حدیث هم نکات جالبی داره که اگر عمری بود در روزهای بعدی براتون می گم. فعلا به همین چهارتا عامل فکر کنیم و عمل کنیم که اگه نگم همه ی امور ولی به یقین می تونم بگم نصف بیشتر امور ما به آسانی  سپری می شود

 2 نظر

نیم روز

18 دی 1390 توسط قلم

اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا الحسین علیه السلام

چه بنویسد قلم وقتی قلمدان در جوهر دادن، مانده است و جز اشک و خون، چیزی نمی دهد.
چه بنویسد….
می شنوم صدای واحسیناه … وا جداه… وا رسول الله.
چه می کشید پیامبرم صلی الله علیه و اله وقتی هر روز، امام حسین علیه السلام را می دید و کربلا جلوی چشمانش می آمد. حق داشت بگرید … حق داشت..
چه می کشید پدرش علی علیه السلام… چه می کشید مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها…چه می کشید زینب کبری…چه کشید…

وقی فکر می کنم می بینم قلب زینب، دست حسینی را داشت که توانست این مصیبت عظمی را به دیده تحمل کند. ما به شنیده تحمل نمی توانیم بکنیم. جریان یک نیم روز عاشورا را در ده روز و بعد از ده روز، تقسیم کرده ایم. هر روز را به یک نام می خوانیم و مصیبت را در آن روز، به همان محدود می کنیم. روز اول محرم : مسلم ابن عقیل علیه السلام . روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا . روز سوم محرم : حضرت رقیه علیها السلام   . روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان زینب علیهما السلام . روز پنجم محرم : اصحاب  و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام . روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام . روز هفتم محرم : روضه عطش و علی اصغر علیه السلام . روز هشتم محرم : حضرت علی اکبر علیه السلام  . روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام . روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام - حضرت زینب علیها السلام و شام غریبان . روز یازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا . روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه . روز سیزدهم محرم : مصائب حضرت امام سجاد علیه السلام و زینب کبری علیها السلام در کوفه و مسیر شام …


زینب علیها السلام همه ی این ها را در یک نیم روز دید، چه ظرفیت عظیمی داشت و امام حسین علیه السلام چه زیبا به او فرمود: يَا أُخَيَّةُ لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَان [1] و اشک را از چشمان زینب پاک کرد  وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوع [2]  و با زینب کلام ها گفت [3] …



السلام علیک یا ابا عبد الله

السلام علیک یابن رسول الله


پاورقی:
[1] . فَقَالَ لَهَا يَا أُخَيَّةُ لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَان فرمود: خواهرم، شكيبائيت را شيطان از دستت نربايد   .الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ،ج‏2،ص 93

[2] .   َقَالَ لَهَا يَا أُخَيَّةُ لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ فرمود: خواهرم، شكيبائيت را شيطان از دستت نربايد، (اين سخن را فرمود) و اشك چشمانش را گرفت .  الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد    ج‏2، ص : 91

[3]  بخوانید در کتاب ارشاد شیخ مفید. ج 2، ص 93 - 95
 4 نظر

نتواند...

17 دی 1390 توسط قلم

بسم الله الرحمن الرحیم

صبحانه اش را خورده بود. آرام آرام نوازشش کردم و با نوازش و محبت، لباس هایش را پوشاندم. با بازی و خنده سوار ماشین شدیم. مثل همیشه گفت: بسم الله الرحمن الرحیم.. حرکـــــــــــــــــــــــت. ماشین را استارت زدم و حرکت کردیم.  سوره های مختلف را می خواندیم. شعر می خواندیم. تا به مهدکودک رسیدیم. به خدا سپردمش و از او خداحافظی کردم.

کمر بند را می بستم. فکر می کردم امروز روزی ما چه خواهد شد. اللهم الرزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه... استارت زدم و چند دقیقه بعد ……از جلوی در بخش فرهنگی مدرسه گذشتم. همیشه داخل می شدم اما این بار چرا داخل نشدم؟! تابلوی اعلانات را خواندم. یادم نیست چه بهانه ای جور کردم. فکر می کنم وبلاگ ها بود. داخل شدم و سلام و احوالپرسی. از وبلاگ پرسیدم.. گفتم می خواهید برایتان بنویسم: نشستم و نوشتم. نوشتم و نوشتم و اشک ریختم. اشک ریختم و نوشتم و بغض در گلویم مانده بود. می خواهی بدانی چه نوشتم؟ بخوان. بخوان به نام پروردگارت:

همه چادرهايشان را انداخته بودند روي صورت هايشان. صداي ناله و گريه بود كه مي شنيدم. صداها بلند تر مي شد. او اما همچنان، هاج و واج همه را نگاه مي كرد. همه گريه مي كردند او ساكت و آرام نشسته بود. ديگر نمي ديدمش. چراغ ها خاموش شده بود. قطره هاي بلورين اشك، مانع ديدن او مي شد. از نگاه كردن او منصرف شدم. سرم را پايين انداختم و ….اخرهاي روضه بود. صدا ها كم كم آرام تر مي شد. و سيعلم الذين را مي خواند. اشك هايم را پاك كردم. همه ساكت شده بودند. اما او، ناگهان شروع كرد به گريه كردن و ناله … گريه مي كرد. درِ گوشش گفتند: روضه تمام شد. او …، گريه مي كرد. نگاهش مي كردم. كمي آرام مي شد و باز هم گريه مي كرد. رفتم كنارش. پرسيدم چيزي شده؟ چرا گريه مي كني؟ انگار كه داغ دلش را تازه كرده باشم. باز هم ناله هايش بلند تر شد. همه در حال رفتن بودند. او نشسته بود و اشك مي ريخت. ليوان آبي اوردم و دستش دادم تا آرام تر شود. اما  تا ليوان را ديد، باز هم ناله هايش بيشتر شد. آب را كناري گذاشتم. در گوشش گفتم: اون موقع كه روضه مي خوندن تو آروم نشسته بودي، حالا چي شده كه گريه ات بند نمي ياد؟
نگاهي به من كرد. با صدايي كه بيشتر شبيه نجوا بود گفت: چه كشيد امام سجاد عليه السلام. تا به حال به اين فكر كردي؟ كه پسري، در بستر بيماري باشد، نتواند از جاي خود بلند شود، و پدرش به ميدان جنگ برود. پدری که او را بزرگ کرده ، به او راه رفتن آموخته، به او حرف زدن آموخته، پا به پای او در خوشی ها و تلخی ها بوده. صداي عمويش را بشنود كه برادر را صدا مي زند اما نتواند تكاني بخورد. صداي جيغ هاي كودكان را بشنود اما نتواند نوازششان كند. صداي فرشتگان و عرشيان را بشنود و بداند كه الان است كه سر پدرش را، امامش را…. اما نتواند از جاي خود بلند شود و جلوي آن ها را بگيرد. جلوي چشمانش ببيند كه امامش را، پدرش را تير مي زنند، شمشير مي زنند، ناجوانمردانه به او حمله كرده اند، اما نتواند سپري براي پدرش باشد. نتواند جلوي سيلي كه به دختران مي زنند را…  نتواند…. نتواند…. همين طور مي گفت نتواند…
كسي آمده بود و به ما هی مي گفت: خانم ها، روضه تمام شده، همه رفته اند، شما چرا هنوز گريه مي كنيد؟ نگاهش كرديم و باز هم …..


پی نوشت: این اتفاق واقعی بود. خواستم مطلب اولم را مزین به نام خدا و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام کرده باشم.


 1 نظر

سیاه مشق

سلام
خوش آمدید.
ممنون از همه دوستانی که نظر می گذارند و من رو با کلماتی بیشتر آشنا می کنند.
پایدار باشید.
------------------------------------
مطالب این وبلاگ، تماما دست نویس حقیر است.
اگر در نت، دیدید، عین این مطلب قرار داده شده، یا خودم اون مطلب رو قرار دادم و یا اینکه سایت ها، نقل کرده اند. .

موضوعات

  • همه
  • همه مطالب
  • اعتقادی
    • خداشناسی
    • امام شناسی
    • معاد شناسی
    • انسان شناسی
  • اخلاقی
  • روایی
    • برداشت روایی
  • ارتباط با خدا
    • شرح ساده ادعیه ماه مبارک رمضان
  • ریزنوشت هایم
  • ارتباط با خود
  • ارتباط با دیگران
  • مقام معظم رهبری دامت برکاته
  • معصومین علیهم السلام
    • اباعبدالله الحسین سلام الله علیه
  • فرهنگی، اجتماعی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آمار

  • امروز: 2
  • دیروز: 0
  • 7 روز قبل: 7
  • 1 ماه قبل: 173
  • کل بازدیدها: 27480
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس