سیاه مشق

  • ورود 

چه زمانی بیاموزیم؟ در چه سنّی؟

22 آذر 1391 توسط قلم

جوانی سنی است که بیشتر باید آموخت. یکی از علت هایش، اثری است که از این آموختن برجا می ماند گویا که این اثر از بین رفتنی نیست:

رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : مَن تَعَلَّمَ فى شَبابِهِ كانَ بِمَنزِلَةِ الرَّسمِ فى الحَجَرِ ، ومَن تَعَلَّمَ وهُو كبيرٌ كانَ بمَنزِلَةِ الكِتابِ علي وَجهِ الماءِ . [1]
هر كه در جوانى دانش آموزد علم او همچون نقشى است كه بر سنگ حكّ شود ، و هر كه در بزرگسالى بياموزد كارش همچون نوشتن بر روى آب است .

همچنین کلام پیامبر صلی الله علیه و آله علم اموزی در جوانی را بسیار دارای اهمیت می کنند. چرا که علم و دانش در جوانی به انسان داده می شود:

رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : ما بَعَثَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّا إلاّ و هُوَ شابٌّ و لا اُوتِيَ عالِمٌ عِلما إلاّ وَ هُوَ شابٌّ .[2]
خداوند عزّ و جلّ ، هيچ پيامبرى را جز در جوانى، مبعوث نكرد، و به هيچ دانشمندى، جز در جوانى، دانش عطا نشد.

و کلام بسیار زیبایی که همیشه جلوی چشم جوانان باید باشد. یا باید دانشمند بود. یا در حال دانش آموختن :

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : لَستُ اُحِبُّ أن أرى الشّابَّ مِنكُم إلاّ غاديا في حالَينِ : إمّا عالِما أو مُتَعَلِّما ، فإن لَم يَفعَلْ فَرَّطَ ، فإن فَرَّطَ ضَيَّعَ ، و إنْ ضَيَّعَ أثِمَ ، و إن أثِمَ سَكَنَ النارَ و الذي بَعَثَ مُحمّدا بِالحَقِّ .[3]
دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببينم : دانشمند يا دانش آموز ؛ زيرا اگر چنين نباشد كوتاهى كرده و چون كوتاهى كند ، ضايع گشته و چون ضايع گردد ، گنهكار باشد و چون گنهكار باشد ، سوگند به آن كه محمّد را بحقّ برانگيخت ، در آتش جاى گيرد …

فرصت را از دست ندهیم که « شَيئانِ لا يَعرِفُ فَضلَهُما إلاّ مَن فَقَدَهُما : الشَّبابُ، وَ العافِيَةُ . »[4]

ارزش دو چيز را جز آنان كه آنها را از دست دهند ، نمى شناسند : جوانى و آرامش .


————————————-

[1] بحار الأنوار : ١/٢٢٢/٦ .

[2] میزان الحکمه، ج5، ص 461 به نقل از فردوس الأخبار : ٤/٣٧٢/٦٦١١ .

[3] الأمالي للطوسي : ٣٠٣/٦٠٤ .

[4]غرر الحكم : ٥٧٦٤ .

 5 نظر

محبوب ترین دوستانم باشید

23 شهریور 1391 توسط قلم


تا به حال، وقت گذاشته اید که روی یک جمله، ساعتی بیاندیشید؟ یک ساعت فقط. که بشویم مصداق اندیشیدن یک ساعته ای که برتر از هفتاد سال عبادت است. یک ساعت بیاندیشیم روی جمله ای حکمت آمیز و در سایه این اندیشه ای که خداوند، به آن برکت و نور می دهد، اعمالی انجام دهیم که اگر این اندیشه نبود، بعد از هفتاد سال هم شاید با این نوع نیت ، این عمل را انجام نمی دادیم.

اگر کمی در این اندیشه بودیم که امام صادق علیه السلام فرمودند، چه نتایج رفتاری ای برایمان می داشت؟

امام صادق عليه‏السلام : اَحَبُّ إخواني إلَىَّ مَن أهدى إلَىَّ عُيوُبي ؛

امام صادق عليه‏السلام :محبوب‏ترين برادرم كسى است كه عيب‏هايم را به من هديه كند.

تحف العقول ، ص 366 .

کسی که عیب هایم را … این یعنی من سراپا عیب هستم. و هر مرحله و درجه ای که رشد می کنم، نسبت به درجه بالاتر ، باز هم نقصی و عیبی دارم که جا دارد برطرف شود.

کس دیگری به من هدیه دهد. این یعنی من خودم نمی توانم به تمام عیوب خود واقف شود و نیاز دارم به لطف دیگران که مرا آگاه سازند. و چقدر خوب است کسی که مرا به این آگاه کند تا بتوانم بهتر شوم.

به من هدیه دهد. این یعنی گفتن عیب هایم نه برای او حالت سرزنش باید داشته باشد و تحقیر کننده و نه من باید این برداشت تحقیر شدن و سرزنش شدن را داشته باشم. هدیه است. انسان از هدیه خوشحال می شود. هدیه ایست که او را در راه الهی کمک کار است. چقدر زیباست چنین هدیه ای. چرا این هدیه را نپذیرم و رد کنم. می پذیرم.

محبوب ترین برادرانم. این ثمره چنین بینش و تفکری است. کسی که این باور را داشته باشد که دوستان و برادرانش به او هدیه ای می دهند و وقتی هدیه را می گیرد می بیند که نواقص و عیوبش است و به او می گویند که این قسمت ها را خوب است برطرف کنی و … و کمک کار او در مسیر رشد هستند، مسلم است که من از چنین فردی خوشحال شده و او را بواسطه کمکی که به من می کند ، دوست تر می دارم.

و خداوند، بهترین دوستان است زیرا در قرآن عیوب کلی ما انسان ها را گفته و به ما این تذکر را داده که بنده من، عجول و حریص و بداخلاق و غیره نباش.

 

 5 نظر

خود نگهداری

30 بهمن 1390 توسط قلم

یه نکته جالبی رو می خوام براتون بگم که تو ذهن خیلی هامون اشتباه یا بهتر بگم درست و دقیق جا نیافتاده. شاید اگه ما حواسمون به این نکته باشه راه تهذیب نفس برامون خیلی باز تر و راحت تر بشه و البته یادمون نره که توکل به خداوند متعال رو هیجوقت فراموش نکنیم.

و اما اون نکته : معنی تقوا چیه؟ خیلی ها تقوا رو به پرهیزگاری ترجمه کردن. ولی خب من به استناد از کتاب ده گفتار استاد مطهری معنای اون رو  « خود نگهداری » می گم.  بعضی وقت ها  فکر می کردم که ادم چرا باید مثلا فلان کار رو نکنه چون ممکنه نتونه جلوی خودش رو بگیره و به گناه الوده بشه. همیشه دوست داشتم ریسک کنم و اون کار رو انجام بدم و خودم رو بسنجم ببینم ایا می تونم جلوی خودم رو بگیرم و گناه نکنم یا نه؟ و اون جاست که باافتخار می تونم به خدا بگم: خدایا من می تونستم ولی انجام ندادم. اما وقتی نرم سمت کاری، توانستنی نیست که بعد از اون افتخاری هم بتونم بکنم و سر بالا بگیرم جلوی خدا که اره خدایا، من این گناه رو انجام ندادم. یکی نیست به من نادان بگه : هنر نکردی که انجام ندادی، تو موقعیت گناه رو نداشتی و انجام ندادی. اگه موقعیتش بود و خودت رو نگه می داشتی و کف نفس می کردی و از خودت صیانت می کردی به خاطر خدا و تقوا داشتی این هنره. واین دقیقا همون نکته ای یه که من می خوام بگم. تقوا یعنی نه اینکه بترسی و جلو نری و از محیط گناه دور باشی. این تقوی، تقوای ضعفه به تعبیر شهید مطهری یا همون تقوای منفی اما اصل تقوا به این معناست که:

در روح خود حالتی رو پیش بیاری که به تو  مصونیت روحی و اخلاقی می ده که اگه فرضا در محیطی قرار بگیره که وسایل و موجبات گناه فراهم باشه، آن حالت و ملکه روحی او را حفظ می کنه و مانع از آلودگی می شه. و این هنره و می شه تقوای قوت یا همون تقوای مثبت.

پروردگارا، چنان ما را تربیت کن که متقی به معنای واقعی شویم… آمین

 5 نظر

حد و مرز

12 بهمن 1390 توسط قلم

هر چیزی حد و مرزی داره.  اگه مثلا آب رو بخوای تو لیوان بریزی، اون لیوان می شه حد و مرزش. دوستی هم که همواره با احساس قلبی و محبت همراهه تو قلب آدم ها جای داره و قلب هم که نامحدوده. پس این قلب ما حد و مرزی برای دوستیمون نداره و ما خودمون باید برای دوستی هامون چارچوب و حد و مرز بزاریم و حد مرزش همونیه که امام صادق فرمودند 1: ظاهر و باطنش با تو یکی باشه. وقتی ادم با دوستش یکرنگ بشه اون رو خودش می بینه و عیبش رو عیب خود و آبروش رو آبروی خودش می دونه. وقتی دوستش رو خودش بدونه هر کاری که از دستش بیاد برای خودش می کنه و یعنی برای دوستش و تو گرفتاری ها رها نمی کنه. اما نکته جالبش تو مقام و منصبه که آیا منی که فلان مقام رو گرفتم دیگه می یام با یه کارگری که دوستم بوده رابطه داشته باشم؟ یا اون رو خاک پای خودم حساب می کنم که اگه این طوری باشم بدبخت ترین آدم هام….

الإمامُ الصّادقُ عليه ‏السلام :

لا تَكونُ الصَّداقَةُ إلاّ بِحُدُودِها ، فَمَن كانَت فيهِ هذهِ الحُدودُ أو شَيءٌ مِنهُ ، وإلاّ فلا تَنسِبْهُ إلى شَيءٍ مِن الصَّداقَةِ ، فَأوَّلُها : أن تكونَ سَرِيرَتُهُ‏ وعَلانِيَتُهُ لكَ واحِدَةً ،والثانيةُ :أن يَرى زَينَكَ زَينَهُ ، وشَينَكَ شَينَهُ ، والثالثةُ : أن لا تُغَيِّرَهُ علَيكَ وِلايَةٌ ولا مالٌ ، والرابعةُ : لا يَمنَعُكَ شَيئا تَنالُهُ مَقدُرَتُهُ ، والخامسةُ وهي تَجمَعُ‏هذهِ الخِصالَ : أن لا يُسلِمَكَ عِندَ النَّكَباتِ .

امام صادق عليه ‏السلام :
دوستى مرزهايى دارد كه هركس همه يا برخى از آنها را داشته باشد ، دوست است وگرنه او را اصلاً دوست مشمار : نخست اين كه ظاهر و باطنش با تو يكى باشد ؛ دوم اين كه آبروى تو را آبروى خودش داند و عيب و بی‏آبرويى تو را عيب و بى‏آبرويى خودش ؛ سوم اين كه مال و منصب او را نسبت به تو عوض نكند ؛ چهارم اين كه هر كمكى از دستش برمى ‏آيد از تو دريغ نكند و پنجم، كه در بردارنده همه اين خصلتهاست، اين كه در هنگام گرفتاريها تو را تنها نگذارد

دقت کنیم روی صفات دیگه.  اگه دیدی که تو سختی و گرفتاری ها، کسی  هستی که دوستت رو تنها نمی ذاری، می شه یه کم به خودمون امید داشته باشیم که شاید بتوانیم دوست شویم. اما آیا دوست خدا شدن، هم به این صورت هست؟ زمانی که ابراهیم خلیل شد و مقام دوستی خداوند را دارا شد، دارای چه صفاتی بود؟


پروردگارا، دوستانم را در کنف حمایت و عزت و تایید خود قرار ده …آمین

 نظر دهید »

خیر دنیا و آخرت

19 دی 1390 توسط قلم

در وسائل الشیعه، چاپ قدیم 20 جلدی، کتاب الجهاد که تتمه ی کتاب امر به معروف و نهی از منکر است بحثی را باز کرده اند به نام ابواب جهاد نفس. در باب 16 روایت اول مشکل گشای بسیاری از ناراحتی های روحی است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: وَجَدنا فی کتاب علیٍ انّ رسول الله قال علی منبره: و الذی لا اله الا هو(قسم به ان کس که غیر از او کسی نیست) ما اعطی مؤمن قطّ خیر الدنیا و الاخره(اعطا نشده است به هیچ مؤمنی خیر دنیا و آخرت) الاّ بِحُسن ظنّه بالله. (اولین عاملی که موجب شده است خیر دنیا و آخرت به یک مؤمن داده شود به برکت حسن ظن به خداست. این اولین ظهور کرم خداست.) و رجائه له (و امیدی که به خدا بست؛ اصلا رجا میوه ی حسن ظن است. هر کس که ظنش به خدای متعال نیکو شد امید به او می بندد، دل به او می بندد.) و بحسن خلقه (عامل سومی که موجب می شود خیر دنیا و آخرت شامل حال کسی بشود، به خاطر خوش اخلاقی اش است. حسن خلق هم میوه ی حسن ظن است) والکفِّ عن اغتیاب المؤمنین (کف یعنی باز داشتن: و باز بدارید از اینکه غیبت مؤمنی را بکنید)  وسائل، ج11، ص181.

پس تا به حال 4 عامل را فرمودند:

1. حسن ظن بالله   2. امید بالله   3. حسن خلق با خَلق خدا    4. اجتناب از غیبت

ادامه حدیث هم نکات جالبی داره که اگر عمری بود در روزهای بعدی براتون می گم. فعلا به همین چهارتا عامل فکر کنیم و عمل کنیم که اگه نگم همه ی امور ولی به یقین می تونم بگم نصف بیشتر امور ما به آسانی  سپری می شود

 2 نظر

سیاه مشق

سلام
خوش آمدید.
ممنون از همه دوستانی که نظر می گذارند و من رو با کلماتی بیشتر آشنا می کنند.
پایدار باشید.
------------------------------------
مطالب این وبلاگ، تماما دست نویس حقیر است.
اگر در نت، دیدید، عین این مطلب قرار داده شده، یا خودم اون مطلب رو قرار دادم و یا اینکه سایت ها، نقل کرده اند. .

موضوعات

  • همه
  • همه مطالب
  • اعتقادی
    • خداشناسی
    • امام شناسی
    • معاد شناسی
    • انسان شناسی
  • اخلاقی
  • روایی
    • برداشت روایی
  • ارتباط با خدا
    • شرح ساده ادعیه ماه مبارک رمضان
  • ریزنوشت هایم
  • ارتباط با خود
  • ارتباط با دیگران
  • مقام معظم رهبری دامت برکاته
  • معصومین علیهم السلام
    • اباعبدالله الحسین سلام الله علیه
  • فرهنگی، اجتماعی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آمار

  • امروز: 15
  • دیروز: 0
  • 7 روز قبل: 7
  • 1 ماه قبل: 173
  • کل بازدیدها: 27480
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس